ثمره عمر منثمره عمر من، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
مامانشمامانش، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
باباشباباش، تا این لحظه: 39 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

یادگیری

سلام جوجو کوچولوی من آخرش بعد کلی تمرین و تکرار آب گفتن و یاد گرفتی آخه همش به آب می گفتی عم (صدای قورت دادن آب) حتی گاهی که خیلی دلت آب می خواست تا مرز خفه کردن خودت پیش می رفتی راستی سرماخوردگیت بهتر شده اما این دفعه این مامانیه که سرما خورده ایشالا تو خوب باشی من چیزیم نمیشه زودی خوب میشم کافیه دوتا از اون بوس خوشکلاتو بخورم آخه هر وقت کارت گیر باشه یا کار بدی کرده باشی یا مامان دردش بگیره میای یه ماچ  گندم میکنی آخ که چه حالی میشم من توام بلا کاراتو با این ماچای آبدارت پیش می بری ...
16 آذر 1393

سرما خوردگی

آره عزیز دلم سرما خوردی حسابی دیروز ماما بزرگ بردت بیمارستان پیش دکتر اطفال کلی برات دوا درمون نوشته بود با کلی آمپول و اسپری منم کلی ترسیدم واسه همین عصری با بابات رفتیم مطب یه دکتر دیگه اونم گفت این همه دوا درمون لازمت نیست فقط یه شربت کافیه بقیش یه دورس می گذره خلاصه شاد و شنگول برگشتیم خونه و توام از اینکه سه چرخت رو آورده بودم تو خونه کلی ذوق کردی و تا شب سرگرمش بودی   الهی هیچوقت مریض و بدحال نبینمت ...
12 آذر 1393

بازی های مورد علاقه عسلم

الان که حدودای یه سال و نیم از عمرت می گذره عاشق آب بازی و پر و خالی کردن ظرفا از حبوبات و ... هستی بازی دیگه ای هم که بابات بهت یاد داده به قول خودت پخ پخ کردنه یعنی بابات باید ادای دنبال کردنتو با پخ کردن در بیاری و توام بدو خودتو  میندازی بغل من و بهم می چسبی و کلی می خندی و سرحال میای حمومم که بری بیرون اومدنت طول می کشه یه چیز جالب دیگه اینکه هر کلمه ای که بهت بگنو بوده اشتباهم تکرار می کنی ولی وقتی بهت می گم بگو آب می گی  عم در واقع صدای قورت دادن آبو برام در میاری ...
11 آذر 1393

به نام خالق هستی

سلام عزیز دل مامان خیلی وقته می خوام برات بنویسم از خودم خودت خودمون ولی قسمت نشد امروز که اولین دل نوشتمو می نویسم تو پیش مادربزرگت خونه ای و من سرکارمم و دلمم برات یه ذره شده ماما بزرگتم میگه توام حدودای ساعت دوازده و نیم که میشه بی تابی می کنی و چش به راه من میشی که الهی من قربون اون چشای نازت بشم امشبم که خیلی اذیت شدی و دو ساعت یه بار نا گره از خواب می پریدی فک کنم سرما خوردی و قراره امروز ببرمت دکتر ایشالا که زودتر خوب شی و سرحال       ...
11 آذر 1393
1